چکیده :زهرا رهنورد قرآن پژوه و محقق برجسته کشورمان حضرت زینب (س) را در قامت زنی ترسیم میکند که تاریخ بر مقاومت او سر تعظیم خم کرده است. او زینب(س) را چنین توصیف میکند؛ تنها در مقابل ظلمی ایستاد که میخواست شکستن او را ببیند. آنگاه که ظالم زمانه مقابل سرهای بریده خانوادهاش از او میپرسد...
زهرا رهنورد قرآن پژوه و محقق برجسته کشورمان حضرت زینب (س) را در قامت زنی ترسیم میکند که تاریخ بر مقاومت او سر تعظیم خم کرده است. او زینب(س) را چنین توصیف میکند؛ تنها در مقابل ظلمی ایستاد که میخواست شکستن او را ببیند. آنگاه که ظالم زمانه مقابل سرهای بریده خانوادهاش از او میپرسد که اوضاع را چگونه دیدی؟ پاسخ بانوی عاشورا نشان میدهد فشار و تهدید که ابزارهای حکومت ظلم است چه آسان در هم شکسته میشوند.
زهرا رهنورد یک سال پیش از اینکه به حصر کشیده شود، در همین یادداشت نوشته است: «او می داند در پیروزی یزیدیان بر نابودی بدنهای هفتاد و دو تن بزرگترین شکست استراتژیک نهفته است. «مظلومیت حق» در این واقعه، حقخواهی ابدی حقطلبان را به دنبال داشته است.»
رهنورد پیام بانوی عاشورا را به خوبی درک کرده و تنها برای حاکمان بر مسند قدرت نشسته، از زبان او تذکری را داد تا شاید بر گوش گیرند.
متن کامل یادداشت زهرا رهنورد که دی ماه ۱۳۸۸ در روزنامه اعتماد منتشر شده بود به شرح زیر است:
حضرت زینب(س): به خدا قسم، جز زیبایی چیز دیگری ندیدیم.
این پاسخی است به سوال بازجومنشانه فرعونیت مدارحاکمی که خود را در اوج قدرقدرتی و پیروزی میبیند و با تبختر از او میپرسد اوضاع را چگونه دیدی؟ اما آیا این جناب حاکم نمیداند این چهره پرشکوه و مقاوم و صبوری که در مقابل او ایستاده کیست، آیا این زن که پیشوای زنان و کودکان بیپدر و یتیم و شوهر از دست داده است و تنها در کنار آنها یک جوان بیمار قرار دارد، برای یزید و یزیدیان ناشناس است؟
آنها نمیدانند او زینب کبری، عقیله بنیهاشم، زن خردمندی است که به «راه» پیوسته. این حاکم، این سلطان غاصب، به قدرقدرتی خود و سرکوب نهضت عاشورا مینازد و شراب غرور را سرکشیده و دیوانه وار عربده سر میدهد، چه سخت است برای او یادآوری پیغام حسین ابن علی؛ «خروج کردم برای نجات امت جدم و هیچ هدفی ندارم جز اصلاح.» اصلاح؟، ریویزیونیسم، بازگشت به ارزشها و رفتار جاهلی، کبر، جباریت، خودمداری، ریا و خودمحوری و منفعت طلبی در حاکمیت، رشوه و ربا و تقلب و نابرابری در اجراییات؛ مسلم است که حسین(ع) این همه را برنمیتابد.
اما این «خروج برای اصلاح» چه داغی به دل حاکمان اموی نهاده که چاره آن را در کشتار خاندان پیامبر(ص) میبینند و امروز فکر میکنند جام زهرناک طعنه و ریشخند خود را بر کام زینب کبری بریزند و هیچ پیشبینی نمیکنند که ممکن است با جوابی بïراتر از تمامی شمشیرهایی که یزیدیان بر تارک حسینیان فرو کوفتند پاسخ بشنوند؛ «به خدا قسم جز زیبایی چیزی ندیدم.»
زینب(س) میداند در کنه مکنون هر واقعهای چنانچه از دیدگاه الهی و ارزشهای عدالتخواهی نگریسته شود، چیزی جز زیبایی قرائت نمیشود، زیرا زیبایی از ذخایر جاودان انبان انتهاناپذیر حق است، چرا که خداوند خود فرموده همه چیز را زیبا آفریده است؛ «الذی احسن کل شیء خلقه». آیا زیبایی که زینب به آن اشاره میکند یک زیبایی شکلی و فرمالیستی است؟ زیبایی افق خونین و دشت نینوا؟ یا قد و قامت و خط و خال و ابرو؟ آیا سر بریده حسین(ع)، یا بی کفن بدن او؟ یا قامت بیدست برافراشته ابوالفضل عباس، سقای کربلا، یا مرثیه ناخوانده یتیمان و زنان شوهر از دست داده یا معصومیت گلوی بریده علی اصغر یا جوانی پرپرشده علی اکبر، یا حماسه اشک آلود ام وهب، مادر پسران که میسراید «مرا دیگر مادر پسران ننامید» که چهار پسرش در روز واقعه به دست یزیدیان به شهادت رسیده اند…
یا بیپسری زینب کبری که دو پسرش را در راه ارزش های الهی تقدیم کرد و امروز باید بر قلب به تیر جفا از حرکت ایستاده آنان چکامه اندوه بسراید؟ نه همه اینها شاید بهانهای برای تعزیهپردازان و رماننویسان و شاعران و نقاشان و هنرمندان باشد اما برای زینب در یک کلمه خلاصه میشود؛ «هر چه دیدم زیبایی بوده است.» زینب(س) یک زن چندبعدی است، یک زن، یک مادر، یک مبارز، یک عارف، یک شخصیت ارزشی، دختر علی، خواهر حسین، اما او برتر از اینها است.
زینب، «زینب است، پیام آور کربلا» و این پیام در اوج زیبایی است. چه پیامی بالاتر از این (محتوایی) که؛ هر روز، عاشورا و هر خاک، کربلا است، هر چند این پیام مقدر را بعدها ائمه کرام در سیمای واژگان و کلمات بیان کنند، که هر خاک، کربلا و هر روز، عاشورا است؟ او می داند در پیروزی یزیدیان بر نابودی بدنهای هفتاد و دو تن بزرگترین شکست استراتژیک نهفته است. «مظلومیت حق» در این واقعه، حقخواهی ابدی حقطلبان را به دنبال داشته است.
او میدانست تا حق به حقدار نرسد بشریت و به خصوص «شیعه» از پای نخواهد نشست. اما از آنجا که او یک عارف بود و عرفان او محصول پرورش یافتن در دامان علی و فاطمه بوده است، حدیث هفتاد و دو تن را قصه شورانگیز وصلی جانانه میدانست که هفتاد و دو تن به خورشید پیوستند و جذب نورافشانی ابدی حق شدند.
No comments:
Post a Comment