Sunday, June 12, 2016

پاسخی به «نقد» دفاعیات محمدعلی طاهری



بسم الله الرّحمن الرّحیم

ادعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالحِکمَهِ وَالمَوعِظَهِ الحَسَنَهِ ۖ وَجادِلهُم بِالَّتی هِیَ أَحسَنُ ۚ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبیلِهِ ۖوَهُوَ أَعلَمُ بِالمُهتَدینَ﴿۱۲۵
با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است. (سوره مبارکه النحل آیه ۱۲۵)
در روزهای گذشته متونی در ردّ نظریات و عقاید محمدعلی طاهری و آنچه در دفاعیات این معلم زندانی آمده است، توسط شخصی مجهول الهویه به نام «م. حقیقت جو» در فضای مجازی منتشر شده است.
اولا طرح اینگونه نظرات و صدور فتوای ارتداد برای ایشان بنظر می رسد در راستای ادامه پروژه ضد بشری برخورد فیزیکی با اندیشه استاد طاهری است.
ثانیا اگر منظور از انتشار این دست مطالب، نقد کارشناسانه عقاید و نظریات این اندیشمند است که می بایست در فضایی عاری از تهدید و خشونت صورت گیرد و منتج به فتوایی نظیر کفر و شرک و ارتداد و افساد نباشد، چه آنکه وظیفه کارشناس علمی ورود به امور قضایی و حکومتی نیست مگر آنکه نقد کننده دارای منصبی دیگر باشد و بخواهد خودش را کارشناس علمی قالب کند!!
اما صرف نظر از این اشکالات شکلی، بحث در محتوای اظهارات ادعا شده توسط این به ظاهر منتقد! با بررسی منابع اسلامی و قرآنی در این مقال ارائه می شود.
در دفاعیات محمدعلی طاهری چه آمده است؟
آنچه که مورد به اصلاح «نقد» قرار گرفته این قسمت از دفاعیات محمدعلی طاهری خطاب به قاضی احمدزاده است:
بیت الله  اشاره به اینکه از یکطرف ذات انسان همان ذات خداوند است و اجازه داده تا ماهیت انسان که مجازی می باشد، بصورت فرضی وجود را مانند لباسی بپوشاند. (در حالیکه خداوند حقیقت است و بر مجاز احاطه دارد)
و از طرف دیگر از روح خود در انسان دمیده (نفخت فی من روحی) و او را مخزن اسماء قرار داده
(و علم ادم الاسماء کلها…) و…
میتوان انسان را به بیت الله تشبیه کرد و این فقط به منزله یاد آوری به انسان است که از گنج درونی و منزلت خود غافل نشود.
آقای منتقد! چه می گوید؟
این متن را پیروان بی سواد به عنوان بخشی از دفاعیات طاهری نشر داده اند که اشکالات فراوان دارد
۱- دقت کنید به این جمله ( از یکطرف ذات انسان همان ذات خداست)
این اندیشه همان اندیشه وحدت موجود و پانته ایسم و پانن ته ایسم است و کفر محض و شرک جلی و تام است
عجیب اینکه نویسنده متوجه نیست که چه می گوید چون اگر ماهیت انسان  مجازی است چطور ماهیت مجازی ذات خداست مگر ذات خدا استغفر الله ماهیت مجازی دارد؟؟؟!!!
وجود را مانند لباسی بپوشد مخض اشتباه و اشتباه محض است چون اگر انسان ذات خداست پس صرف الوجود است و باید لباس موجودیت بموشد نه وجود و اگر ذات خدا نیست پس موجود است و موجود خود لباس ظلی و تصویر آینگی معدوم وجود است و لباس لباس نمی پوشد
دیگر اینگه نفخت فیه من روحی و اضافت روح به یاء اضافه تشریفی و تبیینی است و تنفیخ روح تجلی وهوالباطن در موجودیت ظلی است
تعلیم اسماء مخزنیت اسماء را رقم نمی زند در ضمن حضرت آدم تعلیم اسماء یافت که انسان مصطفای الهی به عنوان مظهر اسم الولی و الهادی بود نه همه انسانها
پس هرگز نمی توان انسان به ما هو انسان را به بیت الله تشبیه کرد بلکه فقط وجود رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام بیت الله به اعتبار قلب آنهاست که
قلب المومن بیت الله
قلب النومن عرش الرحمان
با این توضیح کوتاه معلوم می شود که اگر این دفاعیه در پاسخ به اشکالات دیگری است خود این پاسخ عذر بدتر از گناه است و صاحب این اندیشه کافر و مشرک است و اگر مسلمان بوده با این اندیشه مرتد شده است
اگر با این اندیشه قصد قرآنی حرف زدن و استناد به قرآن بوده باز نشانه زیغ در تاویل است و در تاویل آیات قرآن کفر ورزیده شده و راه اهل زیغ پیموده گشته است!!!
یادآوری برخی اصول نقلی و روایی
۱- نویسنده طبق روش رایج در سیاه نمایی های معاندین عرفان حلقه با انتخاب تکه ای از کلام، به شانتاژ پرداخته و می گوید: «دقت کنید به این جمله ( از یکطرف ذات انسان همان ذات خداست) این اندیشه همان اندیشه وحدت موجود و پانته ایسم وپانن ته ایسم است و کفر محض و شرک جلی و تام است…»
توجه نویسنده را به موارد ذیل جلب می نماید:
از معروفترین سخنان آیت الله خمینی درباره محیی الدین عربی، نامه معروف و پیام تاریخی وی خطاب به گورباچف می باشد که در بخشی از آن آمده است: «دیگر شما را خسته نمی کنم و از کتب عرفا به خصوص محیی الدین ابن عربی نام نمی برم که اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید، تنی چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویا دست دارند، راهی قم گردانید تا پس از چند سالی با توکل به خدا از عمق لطیف باریکتر ز موی منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر، آگاهی از آن امکان ندارد» [۱]
سرآمد باورمندان به دیدگاه وحدت وجود را می توان آیت الله خمینی دانست، در این میان نام بزرگانی چون ابن عربی، مولانا (که عالمی به او افتخار می کند)، سید حیدر آملی و از متاخرین آیت الله شاه آبادی و ملکی تبریزی( اساتید بنیانگذار جمهوری اسلامی) به چشم می خورد.
آیت الله خمینی همچنین، بنیانگذار «عرفان متعالی» است، همان گونه که مرحوم ملاصدرا نام فلسفه خویش را حکمت متعالیه نهاد. بنیانگذار جمهوری اسلامی در آثار عرفانی خود چون «شرح دعای سحر»، «مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه» و «سر الصلاه» و … بسیار عمیق و لطیف به شرح یا نقد نگرشهای اهل عرفان می پردازد. او در آثار عرفانی خود از محیی الدین به عظمت یاد می کند .
مشخص است که نویسنده اعتقادی به جایگاه علمی _ عرفانی و ولایتی بنیانگذار جمهوری اسلامی ندارد.
از سوی دیگر نگاه و اعتقاد به حکایت وحدت وجود امریست که از کتاب مقدس قرآن و روایات، خصوصا نهج البلاغه بر می آید.
نظیر آیه شریفه  اینما تولّوا فثمّ وجه الله[۲]
به دریا بنگرم دریا تو بینم     به صحرا بنگرم صحرا توبینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت     نشان از قامت رعنا تو بینم
یا در نهج البلاغه خطبه اول، امام علیه السلام، وجه الهی بودن تمام ذرات هستی را به شیوایی بیان می کنند.
اینکه نویسنده اشاره می کند « طاهری متوجه نیست که چه می گوید چون اگر ماهیت انسان  مجازی است چطور ماهیت مجازی ذات خداست مگر ذات خدا استغفر الله ماهیت مجازی دارد؟»، نشات گرفته از درک نادرست او از مفاهیم معرفتی است. باید به او گفت اگر مقدمه حکمت متعالیه را مطالعه می کردید، یا نه آنکه برایتان خیلی سنگین است، لااقل منطق مرحوم مظفر را مطالعه می کردید از این اشکالات کلامی نمی گرفتید و بیان عارفان را مهمل نمی خواندید و ابن عربی، ملاصدرا، مولانا، آیت الله خمینی و استاد محمدعلی طاهری را کافر و مشرک و … نمی دانستید.
از این رو آیا بازهم لازم به یادآوری است که معیت الهی نسبت به انسان معیتی تفریقی نیست؟ در این صورت لازم است در هستی جایی وجود داشته باشد که خالی از خدا باشد و معیت تعینی نیست که بشود برای خدا جسمانیت و مکان تعریف و تعیین کند.
۲- این شخص که از دست اندرکاران پرونده سازی برای محمدعلی طاهری است و گاهی لباس «منتقد» به تن دارد و گاهی هم طاقتش طاق می شود و به توهین و فحاشی به شاگردان محمدعلی طاهری مشغول می شود، حتی با منبع وحی و روایات معصومین نیز بیگانه است.
این کارشناس! در باب «نفخت فیه من روحی» هم بحث های کودکانه ای مطرح میکند که فقط کافی است وی را به تفاسیر رایج ارجاع دهیم: در سوره ص آیه ۷۲ به روشنی تاکید بر این می کند که انسان تنها موجودی است که حاوی روح الله است و خصوصا برای صحه گذاردن بر این ویژگی و منحصر بفرد بودن تمام انسانها که بهره مند از این موهبت هستند تصریح می کند: «موجودی که با دو دستم خودم ساختم» حال باید بپرسید این «کارشناس» چگونه مجاز است خلاف قرآن و روایات، تنها موجود هستی را که بیت الله است و حاوی روح الله، انکار کند.[۳]
حضور خداوند در هر نجوى‏
تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص ۴۲۶:
همان گونه که گفتیم خداوند نه جسم است نه عوارض جسمانى دارد و به همین دلیل زمان و مکانى براى او تصور نمى‏شود، ولى در عین حال اگر تصور کنیم ممکن است جایى باشد که خدا در آنجا حاضر و ناظر نباشد او را محدود ساخته‏ایم.
تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص ۴۲۷:
به تعبیر دیگر او احاطه علمى به همه چیز دارد در عین اینکه مکانى براى او متصور نیست بعلاوه فرشتگان او همه جا حاضرند و همه اعمال و اقوال را مى‏شنوند و ثبت مى‏کنند. و لذا در حدیثى از امیر مؤمنان على(ع) در تفسیر این آیه مى‏خوانیم:
انما اراد بذلک استیلاء امنائه بالقدره التی رکبها فیهم على جمیع خلقه و ان فعلهم فعله:
“منظور این است که امناء خداوند با قدرتى که به آنها بخشیده بر تمام مخلوقاتش سلطه دارند و چون کار آنها کار او است این حضور به وى نسبت داده شده است”[۴]
البته این یک بعد قضیه است، و اما در بعد دیگر «حضور ذات خداوند» مطرح است، چنان که در حدیث دیگرى مى‏خوانیم که یکى از بزرگان علماى مسیحیت از امیر مؤمنان على ع پرسید: خداوند کجا است؟ فرمود:
هو هاهنا و هاهنا و فوق و تحت، و محیط بنا و معنا، و هو قوله:” ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَهٍ إِلَّا هُوَ رابِعُهُمْ‏.
“او در اینجاست و در آنجا، و در بالا و در پائین، و محیط به ما است، و همه جا با ما است، و این است که خداوند مى‏گوید: سه نفر با هم نجوى نمى‏کنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنها است …” [۵]
و در حدیث معروف” اهلیلجه” از امام صادق ع مى‏خوانیم: اینکه خداوند” سمیع” نامیده شده به خاطر آن است که سه نفر با هم نجوى نمى‏کنند مگر اینکه او چهارمین آنها است … سپس افزود:
یسمع دبیب النمل على الصفا! و خفقان الطیر فى الهواء! لا یخفى علیه خافیه و لا شى‏ء مما ادرکه الاسماع و الأبصار، و ما لا تدرکه الاسماع و الأبصار، ما جل من ذلک و ما دق، و ما صغر و ما کبر
صداى راه رفتن مورچه را بر سنگ سخت مى‏شنود، و صداى برخورد بالهاى پرندگان را در هوا، چیزى بر او پنهان نمى‏ماند، و آنچه را
تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص ۴۲۸:
گوشها و چشمها درک مى‏کنند و آنچه را درک نمى‏کنند از کوچک و بزرگ همه براى او ظاهر و آشکار است”

No comments:

Post a Comment